به گزارش ساوت چاینا مورنینگ پست، گذار انرژی هماکنون به رقابتی فناورانه و ژئوپلیتیک بین قدرتهای سنتی بخش انرژی فسیلی و رقبای نوظهور آنها یعنی کشورهای پیشتاز در بخش انرژی تجدیدپذیر تبدیل شده است.
با توجه به پیچیدگی سیستمهای تجدیدپذیر مدرن و نیز مخاطرات ناشی از تغییر اقلیم، سیاستگذاران باید از روشهای مرسوم تحلیل هزینه- فایده و مدلهای ریسک ایستا فاصله بگیرند و برای بهرهبرداری از فرصتهای ناشی از اقدام بهموقع و زودهنگام تلاش کنند.
در این حوزه، پیشرفت تابع الگوهایی شبیه به قانون مور است و بخشهایی مانند انرژی خورشیدی و بادی و باتریها بر اساس «منحنیهای تجربه» عمل میکنند، یعنی هزینهها با بالا رفتن مقیاس و افزایش و انباشت تجارب، به شکلی قابل پیشبینی کاهش مییابند.
از این لحاظ، انرژیهای نو در تضاد کامل با سوختهای فسیلی هستند. قیمت هر واحد انرژی فسیلی در حال حاضر تقریبا فرقی با قیمتهای سال ۱۹۰۰ ندارد. با وجود پیشرفتهای چشمگیر در فناوری، ذخایر با دسترسی آسان رو به اتمام است. کارایی روشهای حفاری و استخراج افزایش مییابد؛ ولی به موازات آن، کار مشکلتر و هزینهها نیز بیشتر میشود.
برعکس، هزینه انرژی خورشیدی در یک دهه اخیر به نصف کاهش یافته و در مجموع از دهه ۱۹۵۰ تا امروز ۱۰ هزار برابر ارزانتر شده است. باتریها نیز مسیر مشابهی را طی میکنند و انرژی بادی هم با فاصله کمی در رتبه بعدی قرار دارد.
اثرات مقیاس (scale effects) در فناوریهایی از این دست معمولا به وضعیت «همه برای برنده» منجر میشوند. کشوری که بیشترین حجم تولید را داشته باشد، ارزانترین و باکیفیتترین محصول را تولید میکند و همچنین از بیشترین سهم در زمینه پیشرفت دانش مربوطه برخوردار خواهد بود.
رسیدن به جایگاه یک ابرقدرت، از دیرباز رابطه تنگاتنگی با تسلط بر منابع انرژی داشته است. از زمانی که مشخص شد انرژی معادل با قدرت است، کشورهای جهان روابط، جریان سرمایه و لجستیک نظامی خود را به شکلی تغییر دادند که منابع انرژی را تحت کنترل خود داشته باشند و مانع از دستیابی رقبا به آن شوند؛ و همچنین از دسترسی به انرژی به عنوان ارز دیپلماتیک برای پاداش دادن به متحدانشان و جذب متحدان جدید استفاده کردند. بنابر این هر گذار انرژی نقطه عطفی تاریخی در قدرت سخت و نرم است.
از منظر قدرت سخت، کشوری که فناوریهای انرژی آینده را در دست داشته باشد چشمانداز صنعتی جهان را شکل خواهد داد و از امتیاز تسلط بر صنایع تولیدی پرارزش، در اختیار گرفتن زنجیرههای تامین مطمئن و خودکفا و محافظت از اقتصاد خود در برابر گلوگاههای ژئوپلیتیکی برخوردار میشود. به این ترتیب فناوری انرژی، یکی از پایههای استقلال راهبردی خواهد بود.
از جنبه قدرت نرم نیز کشورهای مسلط بر فناوریهای پیشرفته انرژی قادرند استانداردهای جهانی را تعریف کنند، اعتبار فناورانه خود را بالا ببرند و مسیر پیشرفت را تعیین نمایند. تسلط بر این حوزه باعث جذب استعدادها و سرمایهها و همراهی مقامات سیاسی میشود و اثرات آن از بخش انرژی فراتر رفته و به افزایش قدرت فرهنگی و دیپلماتیک کشور منجر میگردد.
ابرقدرتی که سیاست انرژی را به عنوان یک مساله سیستمی در نظر میگیرد و با توجه به مزیت مقیاس، حلقههای بازخورد و وابستگی به مسیر (path dependence)، تصمیماتی عملگرایانه و مبتنی بر شواهد اتخاذ میکند، هدایت و رهبری عصر انرژی بعدی را به دست خواهد گرفت. کشورها به جای تلاش برای رسیدن به پیشرفتهای تدریجی، باید به دنبال سرمایهگذاری راهبردی در فناوریهایی با نتایج غیرخطی باشند.
مدتهاست که چین سیاستهایی حمایتی را برای فناوریهای پیشرفته در بخش انرژی تجدیدپذیر در نظر گرفته است و در نتیجه هماکنون جایگاه برتر را در زنجیرههای تامین جهانی انرژی خورشیدی، باتریها، و توربینهای بادی دارد. هر گام رو به جلو در جهت افزایش بهرهبرداری از این فناوریها، هزینهها را کاهش میدهد و حلقههای بازخورد خودتقویتکنندهای را به وجود میآورد که حرکت به سمت انرژیهای نو را تسریع میکنند.
گذار انرژی گسستی در مسیر تاریخ است، نه اصلاحاتی جزئی، و اثراتی زنجیرهای در صنایع، ژئوپلیتیک و زیستبومها در پی خواهد داشت. این تاثیرات اغلب بسیار فراتر از چیزهایی است که مدلهای خطی میتوانند پیشبینی کنند. لذا بهتر است سیاستگذاران به جای تحلیلهای سنتی هزینه- فایده که ماهیتی خطی دارند، ابزارهای جامعتر و قدرتمندتری مانند تحلیل ریسک- فرصت را به خدمت بگیرند.
این ابزار بر ماهیت غیرخطی، عدم قطعیت و بازخورد سیستمی تاکید دارد، مداخلات با اثرگذاری بالا را شناسایی میکند، به پیشبینی سناریوها و گزینههای مختلف میپردازد و سیستمها را از نظر احتمال فروپاشی به بوته آزمایش میگذارد. بر اساس چنین ابزارهایی که بر تحولات غیرخطی تمرکز دارند، نتیجهگیری میشود که سیاستها باید نقاط مداخله (intervention points) حساس را در سیستمهای پیچیده هدف قرار دهند.
به عنوان مثال میتوانیم به پرداخت یارانه برای باتریهای ذخیره انرژی اشاره کنیم. این کار فقط ظرفیت ذخیرهسازی را افزایش نمیدهد، بلکه امکان استفاده شبانهروزی و پایدار و مطمئن از انرژیهای تجدیدپذیر را فراهم میسازد و به این ترتیب میتوان از پتانسیل این نوع انرژی به طور کامل بهره برد.
هر باتری که صادر میشود ممکن است زمینهساز بازارهای آینده (مثلا برای صادرات خودروهای برقی) باشد و در نتیجه به مرور زمان این اهرم راهبردی هر چه بیشتر تقویت میگردد. به موازات این کار باید با بررسی مداوم زنجیرههای تامین، شرایط اقلیمی و شبکههای مالی، ریسکهای فروپاشی سیستمی را نیز شناسایی و مهار نمود.
تکامل فناوری هیچگاه متوقف نمیشود، ولی بخشهای سنتی مانند نفت و سایر سوختهای فسیلی هم برای حفظ منافع خود سخت تلاش میکنند.
با توجه به مقیاس فعالیتها و حجم تجارب و دانش گرد آمده در چین در زمینه فناوریهای مرتبط با انرژیهای تجدیدپذیر، بعید است که این کشور تسلطش بر این حوزه را از دست بدهد. با تقویت جایگاه چین در این عرصه، نفوذ ژئوپلیتیکی پکن هم افزایش خواهد یافت.
در حالی که سرریز فزاینده انرژی پاک به یک دارایی دیپلماتیک قدرتمند برای چین تبدیل شده، واشینگتن هنوز تابع منطق هزینه- فایده نهایی است و در برابر انقلاب انرژی تجدیدپذیر مقاومت میکند و این کارش احتمالا به عنوان خطایی راهبردی در تاریخ به ثبت خواهد رسید.
منبع: scmp


