به گزارش نشریه فوربس، گذار انرژی چین را نمیتوان بهسادگی درک کرد. این کشور از یک طرف بزرگترین مصرف کننده سوختهای فسیلی و انتشار دهنده کربن دیاکسید در جهان به شمار میرود و از طرف دیگر صنعت انرژیهای تجدیدپذیرش آنقدر عظیم است که سیاستمداران غربی در واشنگتن و بروکسل حس میکنند باید برای حفاظت از صنایع سبز خود در برابر آن وارد عمل شوند.
پنج نمودار زیر پیچیدگیها و مقیاس بینظیر گذار انرژی چین را نشان میدهند.
عدم تحقق کامل هدف امنیت انرژی
به گزارش فوربس، امنیت انرژی یک هدف راهبردی محوری و فراگیر در قلب سیاست چین است؛ و اگرچه انرژیهای تجدیدپذیر در حال جایگزینی بخشی از سوختهای فسیلی وارداتی از سبد انرژی این کشور هستند، پکن تا اواسط قرن حاضر به انرژی وارداتی متکی خواهد ماند.
پیشبینی ما این است که که مصرف نفت چین در سال ۲۰۲۷ به نقطه اوج خود برسد و سپس تا سال ۲۰۵۰ به نصف آن مقدار کاهش یابد، ولی باز هم برای استفاده در پتروشیمی و حملونقل سنگین (هوانوردی و کشتیرانی) لازم خواهد بود و ۸۴ درصد نفت مصرفی از طریق واردات تامین خواهد شد. میزان مصرف گاز طبیعی کماکان در سطح بالایی باقی میماند و در سال ۲۰۵۰ تنها ۲ درصد کمتر از سال ۲۰۲۲ خواهد بود که ۵۸ درصد آن هم از کشورهای دیگر وارد میشود. مهمترین گزینهها برای جایگزینی گاز با سایر منابع انرژی عبارت خواهند بود از دو بخش تولید برق و مصارف مسکونی.
تولید و مصرف گاز چین تا سال ۲۰۵۰
سایه تیره و تار زغالسنگ
بخش اعظم زغالسنگ چین از منابع داخلی تامین میشود و با وجود آلایندگی زیاد، منبع اصلی انرژی این کشور را تشکیل میدهد. در سال گذشته تعداد نیروگاههای زغالسنگی جدیدی که مجوز ساختشان صادر شده بود یا در حال ساخت بودند از ۲۰۰ مورد فراتر رفت. اما توسعه بخش انرژیهای تجدیدپذیر در نهایت توان رقابت را از زغالسنگ میگیرد و اکنون هم دولت قانونی برای جبران خسارت نیروگاههای زغالسنگی که به منبع انرژی پشتیبان تبدیل میشوند، وضع نموده است.
ما پیشبینی میکنیم که مصرف زغالسنگ تا دو سال آینده به اوج خود برسد و سپس تا سال ۲۰۴۰ به میزان یک سوم کاهش یابد.
منابع اصلی تامین انرژی چین. این نمودار وابستگی چین به زغالسنگ و تاثیر فزاینده انرژیهای بادی و خورشیدی را نشان میدهد
تقاضای انرژی چین در سال ۲۰۳۰ به اوج خواهد رسید
گاهی چین را کشوری با اشتهای سیریناپذیر برای مصرف انرژی نشان میدهند، ولی این تعبیر دقیقی نیست. انتظار میرود مصرف انرژی چین در سال ۲۰۳۰ به اوج برسد و پس از آن به دلیل افزایش استفاده از الکتریسیته و طرحهای گسترده برای ارتقای بهرهوری انرژی، شاهد کاهش چشمگیر ۲۰ درصدی تا سال ۲۰۵۰ باشیم. در آن زمان الکتریسیته پاسخگوی ۴۷ درصد از تقاضای انرژی چین خواهد بود. تغییرات جمعیتی (از جمله کاهش ۱۰۰ میلیون نفری جمعیت) هم به این کاهش مصرف کمک میکند.
تقاضای نهایی انرژی بر حسب انواع حاملهای انرژی. روند موجود نشان میدهد مقدار کل تقاضای انرژی در حال رسیدن به نقطه اوج است که عمدتا از تاثیر الکتریسیته ناشی میشود (چون بهرهوری بیشتری دارد)
توسعه بینظیر انرژیهای تجدیدپذیر
تا سال ۲۰۵۰ انرژی خورشیدی و بادی هر کدام ۳۸ درصد از برق چین را تولید خواهند کرد. چنین رشد سریعی واقعا خارقالعاده است، چون کمتر از یک دهه پیش انرژی خورشیدی و بادی اصلا به عنوان بخش قابل ملاحظهای از سبد انرژی این کشور در نظر گرفته نمیشدند.
چین نه تنها بزرگترین نصب کننده نیروگاههای خورشیدی و بادی در دنیاست، بلکه پنلها و توربینهایی که میسازد را با قیمتی ارزان به سایر کشورها نیز میفروشد و به تولید انرژیهای تجدیدپذیر در سطح جهان کمک میکند؛ هرچند این مساله باعث نگرانی برخی دولتها شده و کاخ سفید بر واردات این اقلام از چین تعرفه وضع نموده است.
تبدیل انرژی بادی و خورشیدی از منبعی حداقلی و کماهمیت به یکی از منابع اصلی انرژی
انقلاب وسایل نقلیه الکتریکی در چین
ما پیشبینی میکنیم در سال ۲۰۲۷ چین به اولین اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل شود که فروش وسایل نقلیه الکتریکی (EVها) در آن از خودروهای دارای موتور احتراقی پیشی میگیرد. بالا بودن بهرهوری انرژی EVها موجب خواهد شد که علیرغم رشد ۱۸ درصدی تعداد وسایل نقلیه در چین تا سال ۲۰۵۰ (و همچنین افزایش حمل و نقل هوایی، دریایی و ریلی)، میزان مصرف انرژی بخش حمل و نقل کمتر از امروز باشد.
عوارض ۱۰۰ درصدی واردات EVهای ساخت چین در دولت بایدن، مهر تاییدی بر دست برتر تولیدکنندگان چینی این نوع خودروها نسبت به همتایان آمریکاییشان است.
چین اولین اقتصاد بزرگ جهان خواهد بود که در آن فروش EVها از خودروهای دارای موتور احتراقی پیشی میگیرد و این نقطه عطف در سال ۲۰۲۷ رخ خواهد داد. بهرهوری بالای EVها موجب میشود که با وجود رشد ۱۸ درصدی تعداد خودروها و نیز گسترش حمل و نقل هوایی، دریایی و ریلی در چین تا سال ۲۰۵۰، میزان مصرف انرژی در بخش حمل و نقل در نیمه قرن حاضر کمتر از مقدار فعلی باشد.
منبع: forbes