به گزارش ساوت چاینا مورنینگ پست، این چشماندازها در نگاه نخست مشابه به نظر میرسند، اما در عمق، یک واگرایی راهبردی نهفته است: آمریکا در پی سلطه از طریق اختراع و کنترل است، در حالی که چین میخواهد از مسیر پذیرش و توزیع تأثیرگذاری کند. در رقابت رو بهگسترش برای رهبری در AI، آمریکا بر توانمندیها متمرکز است و چین بر زیرساختها.
رویکرد آمریکا آشناست. دهههاست که هژمونی این کشور بر پیوند زنجیرهای تحقیق و توسعه عمومی و تجاریسازی خصوصی استوار بوده که به ایجاد انحصارهای پلتفرمی چون Unix و iOS منجر شد و در سطح جهانی گسترش یافتند. همانطور که فولاد و راهآهن روزگاری امپراتوریهای صنعتی را نیرو بخشیدند، این داربستهای دیجیتال به شریانهای دادهای دنیای مدرن بدل شدند و بیسروصدا زیرساختهای حیاتی جهان را حمل کردند. ابزارهای آمریکایی بهطور طبیعی به استانداردهای جهانی تبدیل شدند، نه از سر اجبار، بلکه بهواسطه طراحی.
اما هوش مصنوعی، بهویژه مدلهای زبانی بزرگ، در حال دگرگون کردن این معادله است. مدلهای پیشروی امروز مانند GPT-4، Claude 3 و Gemini 1.5 پشت رابطهای انحصاری قرار دارند. حتی Llama، مدل بهاصطلاح متنباز شرکت Meta، محدودیتهای استفاده دارد. اینها شاهکارهای فنیاند، اما در بسیاری از نقاط جهان همچنان غیرقابلدسترس، گران یا انعطافناپذیر باقی ماندهاند.
چین در مسیر دیگری حرکت میکند. اخیرا، آزمایشگاههای چینی دو مدل با وزن باز از مؤثرترینهای جهان را معرفی کردند: Kimi K2 متعلق به Moonshot و Qwen3 متعلق به علیبابا، که در چندین معیار با همتایان غربی خود رقابت میکنند. نکته مهم اینکه این مدلها برای کاربردهایی بهینهسازی شدهاند که برای دولتها و بنگاهها بیشترین اهمیت را دارد، مانند پردازش اسناد و تهیه خلاصههای مالی.
شرکتهای چینی تنها به انتشار مدل بسنده نکردهاند. غولهای فناوری مانند تنسنت، بایتدنس و علیبابا به سرعت در حال ساخت پلتفرمهای «عامل» (agents) هستند که این مدلها را کاربردی میکنند. در کنفرانس شانگهای، تنسنت مجموعهای از عوامل آماده برای شرکتها معرفی کرد که میتوانند بازاریابی را خودکار کنند، کمپینها را ارزیابی کنند و کدنویسی انجام دهند.
بایتدنس نیز پلتفرم عامل Coze Studio خود را – که اکنون میلیونها توسعهدهنده از آن استفاده میکنند – متنباز کرد. این عوامل که بهطور فزاینده قادر به انجام وظایف پیچیدهاند، به لایه واسط میان مدلها و کاربردهای واقعی تبدیل شدهاند. کارکردگرایی، مسیر پذیرش را تعیین میکند.
نتیجه آن است که مدلها و عوامل چینی بهسرعت در حال گسترشاند و در جریانهای کاری از لجستیک گرفته تا مالیه تعبیه میشوند. برای جنوب جهانی، آنها مقرونبهصرفه، بومیسازیشده و آزاد در استقرارند. چین در بسیاری از جنبهها با هوش مصنوعی همان کاری را میکند که با قطارهای سریعالسیر یا ۵G کرد: تبدیل آن به زیرساخت ملی با ظرفیت صادراتی. این چارچوب راهبردی، پذیرش، قدرت نرم و تعیین استانداردها را تقویت میکند، بیآنکه نیازی به همراهی غرب باشد.
پکن خود را بهعنوان هماهنگکننده هوش مصنوعی معرفی میکند. فراخوان نخستوزیر لی چیانگ برای ایجاد یک نهاد همکاری جهانی هوش مصنوعی ، روح ابتکار کمربند و راه را به عرصه دیجیتال بسط میدهد. برای برخی اقتصادهای نوظهور، بهویژه آنهایی که از پلتفرمها یا سختافزار آمریکایی محروم شدهاند، این پیشنهاد میتواند بهطور فزایندهای جذاب باشد.
حکمرانی بر هوش مصنوعی باید فراتر از رقابت دوجانبه رود. تلاش چین برای جذب جنوب جهانی شاید عملگرایانه باشد، اما همچنین ادامه همان بازی بلندمدتی است که پکن پیشتر در حوزههایی چون حکمرانی اینترنت و ۵G اجرا کرد: ساخت نهادهای موازی. در غیاب اجماع، زیرساخت به ابزار نفوذ تبدیل میشود.
این روند ادامه همان الگوست. نوآوری آمریکا در هوش مصنوعی چشمگیر است، اما بهطور فزایندهای متمرکز شده است.
این الگو فراتر از استارتاپها رفته است. شرکت Amazon Web Services اخیراً آزمایشگاه هوش مصنوعی خود در شانگهای را تعطیل کرد و از «بازتنظیم راهبردی چین-آمریکا» سخن گفت. با کاهش مشابه فعالیتهای تحقیق و توسعه از سوی مایکروسافت و IBM در منطقه، شرکتهای آمریکایی نهتنها استعدادها را در خود متمرکز میکنند، بلکه از تجربههای محلی و نزدیکی به نقاط مرزی استقرار نیز عقبنشینی میکنند.
در همین حال، سیاست آمریکا فرض را بر این میگذارد که همسویی با بخش خصوصی، انتشار فناوری را تضمین خواهد کرد. اما انگیزههای موجود بیشتر به نفع پلتفرمهای انحصاری است تا سازههای باز، و این محدودیت درست در جایی است که بیشترین نیاز به مقیاسپذیری وجود دارد.
در مقابل، انتشار هوش مصنوعی در چین غیرمتمرکز هرچند ناهموار است. در شرایط محدودیت تراشه، شرکت های داخلی همچون Ascend 910C شرکت هوآوی در حال پر کردن فاصله با تراشههای تضعیفشده انویدیا هستند.
این به معنای پیروزی چین نیست. آمریکا همچنان در طراحی تراشه، مدلهای بنیادی و پژوهش نخبه پیشتاز است. اما عصر بعدی رهبری هوش مصنوعی با این ملاک تعیین میشود که چه کسی بهترین مدلها را دارد، بلکه معیار این است که چه کسی مدلهایش را در همهجا گسترش داده است. در این رقابت، اشباع اهمیت بیشتری از برتری دارد. آمریکا لازم نیست در خط پایان سلطه داشته باشد؛ باید مسیرهایی را بسازد که دیگران ترجیح دهند در آنها حرکت کنند.
منبع: scmp